ای هنوز بی نظیر
خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر
ای نظاره شگفت ، ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر
آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور ، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر!
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها
این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر
دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر...
"قیصر امین پور"
کدام استقلال
کدام پیروزی
حضور گم شده صد هزار آدم گم
حضور وحشی رنگ
طنین نعره مسلول و خنده مسموم
طنین دغدغه
جنگ
یکی به عربده می گفت
درود بر آبی
به هر کجا که روی رنگ آسمان آبی است
به طعنه گفت کسی با غرور و بی تابی
ولی نبود آبی
میان هیچ رگی خون هیچ کس
هرگز
درود بر قرمز
فضای ساده و سبز زمین آزادی
در انفجار صدای ترقه ها
در دود
90 دقیقه کدورت ،
90 دقیقه کبود
در آستانه در
غریب و غم زده طفلی
کنار وزنه پیر
به فکر سنجش وزن هزار ناموزون
و پیرمردی گنگ
تکیده ، تشنه
به دنبال لقمه ای روزی
کدام استقلال
کدام پیروزی