ماه من، غصه چرا ؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآنهائی نیست که خدا را دارند . ..
ماه من غم و اندوه اگر هم روزی ، مثل باران بارید .
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود ، که خدا هست ، خدا هست!
او همانی است که در تارترین لحظه شب ، راه نورانی امید نشانم می داد ...
ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد !
معنی خوشبختی بودن اندوه است ...!
ولی از یاد مبر ؛
پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ؛
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟! چرا ؟!
او که در گذشته ما را از ناخوشی ها رهانید اکنون نیز هست ؛ او که سخت ترین تصمیم گیریها را به روش خود بر ما آسان کرد ، حالا نیز حضور دارد. پس این همه اندوه برای چه ؟
غم را اگر نیکو ببینی راز وجود شادمانی است
گر غم نباشد شادمانی در جهان نیست
غم همره و همزاد با این سرنوشت است
غم خوردن بیهوده زشت است
باری جهان آئینه واریست
زیبایی و زشتی درین آئینه از ماست
تا خود کدامین رو بخواهی برگزینی
با آرزوی دنیایی شاد برا همه
وبلاگ زیبایی دارید و مطالب بسیار جالب.
همیشه یادت باشه که در بن بست هم راه آسمان باز است
ژرواز را بیاموز....
رسم امانتداری حکم می کند که نام شاعر را بنویسید عزیز. خانم مهین رضوانی فرد شاعر این شعر است.
موفق باشید