وقتی عقیده عقده خوانده می شود و نور چراغ در آب ، مهتاب تلقی و متانت زمین ، زیر برف یخ می زند نان از یتیم می دزدیم و می فهمیم دزد ، اشتباه چاپی درد است.
چه ساده با گریستن خویش زاده میشویم و چه
ساده با گریستن دیگران از دنیا میرویم
و در میان این دو سادگی معنایی میسازیم به نام «زندگی»
من نمی دانم
و همین درد مرا سخت می آزارد
که چرا انسان
این دانا ، این پیغمبر
در تکاپوهایش
چیزی از معجزه آن سوتر
ره نبردست به اعجاز «محبت»
چه دلیلی دارد؟
چه دلیلی دارد
که هنوز
مهربانی را نشناخته است
و نمی داند در یک لبخند
چه شگفتی هایی پنهان است
من بر آنم که در این دنیا
خوب بودن به خدا سهل ترین کارست!
و نمی دانم که چرا انسان
تا این حد با خوبی بیگانه است
و همین درد مرا سخت می آزارد.
Have a nice day
نمی دونم چرا همیشه لحظه های خوب زودتر از لحظه هایی که آدم حالش گرفته یا نارحته می گذره؟ به قدری عقربه های ساعت تند کار می کنه که یک ساعت مثل یک ثانیه می گذره... برعکس امشب که انگاری نمی خواد تموم شه!!!
نامه چارلی چاپلین به دخترش «جرالدین چاپلین»
جرالدین دخترم
چارلی
چاپلین می گه : شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی ، اما حال که به آن
دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص!!!
افکارتان را عوض کنید. تنها دو گروه نمی توانند افکارشان را عوض کنند ، دیوانگان تیمارستان و مردگان گورستان !!!